آخرالزمان ِنزدیک / نقد منصور ضابطیان فیلم «گندم »
27 آوریل 2018 - 17:04

شاید این روزها نتوان هیچ فیلمی را به اندازه «گندم» به شرایط جهان امروز نزدیک دانست. یک آخرالزمان که شبیه آخرالزمانهای آشنای سینما نیست، اما به ما یادآوری میکند که جهان امروز با آخرالزمان تفاوت چندانی ندارد. و درست مانند دنیای امروز میشود تعامل و نزاع انسان، علم و طبیعت را در آن دنبال کرد. سمیح کاپلان اوغلو، کارگردان ترک، که پیش از این روایت سهگانهای از زندگی یوسف پیامبر را با نگاهی طبیعتگرایانه عرضه کرده بود، اینبار نیز دلمشغولیهای خود را در محصول مشترکی از ترکیه، فرانسه، آلمان و سوئد ارائه داده است.
فیلم در لحظات نخست انتظار تماشای اثری از جیمز کامرون یا جورج لوکاس را در ذهن ایجاد میکند، اما کمی نمیگذرد که تارکوفسکی سایه پررنگ خود را بر فیلم میافکند. یک فیلم ۱۲۰ دقیقهای سیاه و سفید که به نظر میرسد ریتم کند روایی آن بیننده را خسته کند، اما میزانسنهای درست، ریتم درونی فیلم و لوکیشنهای منحصربهفردی که در میشیگان و آناتولی است، فیلم را سرپا نگه میدارد. فیلم در بخش عمده خود سفر یک استاد متخصص را برای پیدا کردن مردی دنبال میکند که راز نجات را میداند. او مرد را مییابد و با وجود اینکه از سفر با او برحذر میشود، به این همراهی تن میدهد. همراهیای که بیننده آشنا با روایتهای مذهبی را بیش از هر چیز یاد همراهی حضرت موسی(ع) و خضرپیامبر میاندازد، بدون آنکه هیچ تظاهر مذهبی مشخصی را پی بگیرد. فیلم در کنار امتیازات مختلفی که دارد، بیش از هرچیز مدیون فیلمبرداری دلانگیز و دشواری است که آن را تماشاییتر کرده است.