آخرین بازمانده / نقد هما توسلی در مورد فیلم «آگا»
۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۲:۳۳

بچه که بودیم، بهخصوص زمستانها، مستندی در برنامه کودک پخش میشد درباره اسکیموها. یادم است با چه ولع و هیجانی هر بار ساختن ایگلوهای یخی، تراشیدن عینکهای چوبی یا دستور سوپ گوزن را تماشا میکردم و ناخودآگاه از کشف تفاوتهای غریبی که با آنها حس میکردم، غرق لذت میشدم. «آگا» این هیجان را زنده کرد.
فیلم ماجرای آخرین بازماندههای آن اسکیموهاست، پیرمرد و پیرزنی که سخت به طبیعت و زندگی «سنتی» و وحشی اسکیموییشان نه وابسته که مومناند. اسکیموها همه رفتهاند، دیدن گوزنهای قطبی به توهمی شبیه شده و زخمهای کشندهای به جان آخرین حیوانات و البته انسانهای باقیمانده افتاده. در این اضطراب فزاینده اما نانوک و همسرش با سرسختی تلاش میکنند تسلیم نشوند. بخش زیادی از فیلم نمایش مینیمالیستی پرحوصله و متعصبی است از جزئیات شکستن یخ ضخیم دریا، درست کردن تله برای شکار، تراشیدن ماهی یخزده شام، درست کردن مرهمی برای زخمی دردناک و شنیدن چندباره هنهنهای سگی خسته که گویا پس از عمری راه پیمودن در برف حالا دیگر بهسختی از پس تنها وظیفهاش که کشیدن سورتمهای خالی است، برمیآید.
بهعلاوه «آگا» فیلمی زیباست. در لابهلای نمایش این جزئیات، لانگشاتهای زیبای فیلم هم که بهدرستی تنها آدمهای باقیمانده را جزئی از این طبیعت بکر وحشی مینماید، بهعنوان مهمترین وجوه بصری فیلم به یاد میماند و در مقابل، در این خلوت غمبار که همه چیز در مسیر یک انهدام ناگزیر است، قصه در انتظار گودویی این پدر و مادر برای دیدن دخترشان، آگا، روایت کمرنگ فیلم را شکل میدهد. آگا که رفته، شاید مظهر بیمهری دنیای مدرن متهاجمی است که طبیعت را از حیوان خالی کرده، آدمها را رمانده و برکت را از زمینها گرفته است. شاید با این نگاه بشود سانتیمانتالیسم غیرمنتظره نهایی فیلم را بهعنوان افسوسی بر مرگ طبیعت تلقی کرد و با دلی دردمند به فکر راه چاره افتاد.