حقیقت در تاریکی است… / نقد آنتونیا شرکا فیلم «معدنچی»
۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۲۰:۴۶

حقیقت معمولا تلخ است و تلختر هم میشود وقتی که با حقیقتی تاریخی پیوند بخورد که نادیده انگاشتنش، به حذف پارهای از هویتهای جمعی و البته فردی ما بینجامد که جای خالی آن با هیچ مصلحت یا تدبیر یا توجیهی پر نشود . معدنچیِ فیلم «معدنچی» خود یک مهاجر جنگزده است که زمانی در زادگاه خود، بوسنی، جنگیده و امروز حتی حاضر نیست در رابطه با خاطرات جنگ و کشتارهایی که ناگزیر به انجام آنها شده، با فرزندانش سخن بگوید. او سالهاست به اسلوونی آمده تا زندگی جدیدی را شروع کند و با جدیت و فروتنی تمام به کار خود چنگ انداخته، مبادا آن را از دست بدهد و دیگر نتواند در وطن دوم خود بماند. آلیا نیز، مانند همکاران زحمتکشش، حتی حاضر است به کارهای خطرناک با کمترین امکانات امنیتی تن بدهد تا خانوادهاش را تامین کند. اما حفظ وضعیت ظاهرا آرامِ موجود – که لازمهاش به خاک سپردن خاطرات تلخ گذشته است – همانقدر دشوار مینماید که نادیده انگاشتن هزاران جسد مدفون در معدنی قدیمی که متعلق به جنگ جهانی دوم است، و ظاهرا افشا شدن راز آنها موقعیت خیلی از آدمهای امروز را تحتالشعاع قرار میدهد. آلیا میتواند معدنی را که به دستور رئیس مستبدش گشوده، به دستور او ببندد و هرآنچه را در آن دیده، به فراموشی بسپارد. مانند دهها معدن دیگری که روی آنها کار کرده و احتمالا اینک دیگر به یاد ندارد. اما رازی در این معدن قدیمی آرمیده که با سرگذشت و سرنوشت اهالی آن شهر کوچک گره خورده و نمیتوان بهراحتی از کنار آن گذشت. در فیلم، رفتوآمد هوشمندانهای بین تاریکی و نور وجود دارد و بهزودی متوجه میشویم که حقیقت در تاریکی است و نور- به جای اینکه روشنگر باشد – درواقع کتمان حقیقت است. اما مطمئنا برای یک معدنچی، داستان از قرار دیگری است و شغل او ایجاب میکند که در درون معدن کنکاش کند و چیزهایی را بیابد که هیچکس دیگر نمیداند و نمیبیند. از این نظر عجین شدن طبیعت کار معدنچیان با خط داستانی که درعین حال به شکل گرفتن ساختار فیلم هم کمک کرده، اتفاق خوبی است. از دیگر محاسن فیلم ورود نرم و روان به درام در همان دقایق اول و تقسیمبندی متعادل فیلمنامه به محیط کار، خانواده، معدن، دوستان و اهالی شهر است که درنهایت پایانبندی فیلم را منطقی و به همان اندازه غافلگیرکننده جلوه میدهد.