سیبهای سِزان و مرد چاهکَن / نقد محسن آزرم در مورد فیلم «حادثه شبانه»
23 آوریل 2018 - 13:37

تصادفهای زندگی ظاهرا وقتی اتفاق میافتند که کسی چشمبهراهشان نیست. درست در لحظهای که عمو تِنِنی خشمگین از خانه بیرون میزند تا خودش را به آن مرد بدذاتِ پرمدعایی برساند که سالها پیش همسرش را از چنگش درآورده، در جاده با زنی تصادف میکند که هیچ معلوم نیست چرا آنوقت شب آنجا بوده؛ همانطور که خود او هم این ساعت را باید در خانه میمانده و احتمالا میخوابیده تا خستگی روز را از تن به در کند. اینجاست که تصادف و تقدیر خودنمایی میکنند؛ آنقدر که ممکن است خیال کنیم از اول هم قرار بوده این زن سر راه او سبز شود تا هیچ گلولهای از تفنگ عمو تِنِنی شلیک نشود.
شاید اگر کسی جز او بود، این زن زخمی را به امان خدا رها میکرد و راه خودش را میرفت، ولی او که مثل دیگران نیست. برای همین زن را به خانه میآورد و شروع میکند به پرستاری از او. تا اینجا هم ظاهرا همه چیز درست است، اما همه چیز از جایی عجیب بهنظر میرسد که میبینیم عمو تِنِنی اصلا آدمی اینکاره نبوده و خانهاش دقیقاً همان خانه بههمریختهای است که از مردی تنها و احتمالا عصبی توقع داریم و این تصویر تازهای از اوست؛ مردی که انگار دارد عاشق میشود. این چیزهاست که حضور زن را در خانه عجیب نشان میدهد. همانطور که خودش هم از دیدن خانه و وضعیتش حیرت میکند.
اما در همین خانه بههمریخته چیزهایی هست که با دیدنشان ممکن است نظرمان درباره عمو تِنِنی عوض شود؛ مثلا ظرفهای میوهای که وقت و بیوقت روی میزها میگذارد. سیبها را فراموش نکنید. بعضی نماهای فیلم با حضور این سیبها به سیبهای سِزان شبیه شدهاند. سِزان و فیلمی از قرقیزستان؟ حضور آن زن موطلایی در خانه عمو تِنِنی به اندازه همین تشبیه عجیب و البته باورکردنی است.