الکساندر سوکوروف:
سینما یک دوست بیوفا است/ منتقدان فیلمهایم را دوست ندارند
23 آوریل 2016 - 13:18

الکساندر سوکوروف معتقد است منتقدان فیلمهای او را دوست ندارد و با نقدهای منفی میخواهند مسیر فیلمسازیاش را تغییر بدهند.
به گزارش ستاد خبری، مصاحبه با الکساندر سوکوروف در فود کورت طبقه پنجم پردیس چارسو انجام شد. سوکوروف در روستای پودورویخا در استان ایرکوتسک در سیبری در خانواده یک افسر نظامی به دنیا آمد. بیشتر فیلمهای آغازین وی توسط مقامات اتحادیه شوروی ممنوع میشدند. او در دوره اولیه کارش مستندهای بسیاری ساخت.
مادر و پسر (۱۹۹۷) اولین فیلم بلند شناخته شده وی در سطح جهانی بود که به بیستمین جشنواره بینالمللی فیلم مسکو راه یافت و برنده جایزه ویژه سنت جرج نقرهای شد. سوزان سونتاگ دو فیلم از فیلمهای سوکوروف را جزو ده فیلم مورد علاقهاش در دهه نود قرار داد و گفت: «در حال حاضر هیچ کارگردانی نیست که فیلمهایش را به اندازه او تحسین کنم.» سوکوروف در سال ۲۰۰۶ از جشنواره بینالمللی فیلم مانهایم-هایدلبرگ جایزه استاد سینما را دریافت کرد. او که مهمان جشنواره جهانی فیلم فجر است، در این گفت و گو درباره منتقدان، مخاطبان آثارش و نقدهای منفی صحبت کرد.
انگیزه شما برای آمدن به ایران و شرکت در جشنواره جهانی فیلم فجر چیست؟
الکساندر سوکوروف: من به ایران آمده ام تا نسل جدید فیلم سازان ایرانی را ببینم.
شما با سینمای ایران آشنا هستید؟
وقتی درباره سینمای ایران صحبت می کنیم اولین اسمی که به ذهن میآید عباس کیارستمی است. به علاوه، من دیگر فیلمسازان ایرانی هم میشناسم. سینمای ایران مانند سینمای هند نیست و سینمای کشور شما پر از فیلمهای ارزشمند و هنری است.
اجازه بدهید به صورت مختصر به سینمای شما بپردازیم. در آخرین فیلمتان فرانکوفونیا شما هم نقشی در فیلم ایفا می کنید. آیا الکساندر سوکوروف در فیلم حضور دارد؟
نه، آن شخص من نیستم. شخص در فیلم نویسنده است اما افکار نویسنده در فیلم متعلق به من است. من صاحب همه افکاری که در فیلم می بینید هستم. نویسنده سوکوروف نیست بلکه کارگردان فیلم سوکوروف است.
سینمای بصری شما بسیار خاص است و وقتی کسی به تماشای فیلمهای شما، مانند فیلم «مادر و فرزند»، می نشیند شبیه این است که به یک تابلوی نقاشی می نگرید. ایده پشت این تصاویر چیست؟
همه این موارد به صورت شانسی اتفاق افتاده است (می خندد). احساسی که شما در موردش صحبت کردید بخشی از درام فیلم را تشکیل می دهد. احساس نگاه کردن به یک فیلم کاملا متفاوت از دیدن یک تابلو نقاشی است. زیبایی شناسی بخش مهمی از زندگی است. من گاهی در شهرها رانندگی می کنم و به تماشای مردم می نشینم. به نظر من مردم در شهرها شاد نیستند و به سختی زندگی می کنند و این مشکل کشور روسیه است. مردم احساس زیبایی شناسی خود را از دست داده اند و این بسیار خطرناک است زیرا در این شرایط افراد ممکن است دست به هر کار غیر معقولی بزنند. همان طور که می بینید بیشتر جرم و جنایت ها در شهرها اتفاق می افتد. حالا بیایید نگاهی به مردم کوهستان ها بیندازیم. تعادل زیبایی شناختی در بین این افراد وجود دارد و رفتار آن ها متفاوت است زیرا آن ها فرصت فکر کردن در مورد زیبایی را دارند. زمانی که ما زیبایی شناسی را از زندگی خود بیرون می بریم مانند خارج کردن روح زیبایی از زندگی مان است. هر کجا که زیبایی شناسی وجود نداشته باشد فضا به سمت رخوت حرکت می کند.
نقدهایی که در مورد آثارتان نوشته میشود، میخوانید؟ نقدهای منفی روی آثارتان تاثیر میگذارد؟
چندین نقد بسیار منفی در مورد فیلمهایم خوانده ام. منتقدان به فیلمهای من علاقه ندارند و میخواهند با فشار روی من کاری کنند تا آن گونه که آنها میخواهند فیلم بسازم و من قطعا چنین کاری نخواهم کرد. دوست ندارم چیزهایی را به نمایش بگذارم که به نظرآنها باید قصد نمایش دادن آن را داشته باشم.
برای مخاطبی که میخواهد فیلم شما را بهتر درک کند چه روشی پیشنهاد میکنید؟
فکر میکنم این سخت ترین سوال ممکن باشد. شاید مخاطب باید جای من قرار بگیرد تا بفهمد چگونه باید به تماشای فیلمهایم بنشیند.
شما همیشه مخاطبانتان را شگفتزده میکنید، به گونهای که مخاطبان فیلمهای شما با هر فیلم جدیدی، عناصری تازه در آثار شما مییابند. نظر شما در این مورد چیست؟
ببینید شما نباید سینما را به عنوان یک دوست در نظر بگیرید، مگر یک دوست بیوفا. با گذشت زمان فیلمها رنگ میبازند و دیگر اثر چندانی از آنها باقی نمیماند. اما مولف زنده است و همچنان به ساخت فیلم ادامه میدهد. فیلمی که پنچ سال ساختهام حال دیگر کهنه شده. شما نمیتوانید فیلمی را نام ببرید که با گذشت زمان آن میزان تاثیرگذاری که زمان تولید داشته را حفظ کرده باشد. سینما زودگذر است و من اعتقاد دارم که تا الان، تنها پیج درصد از فیلمهای تاریخ توانستهاند از گذشته نجات پیدا کنند و مابقی دیگر وجود ندارند.
نظر شما در مورد آینده سینمای جهان چیست؟
آینده سینما در دستان نویسندگان است. تنها میتوانیم امیدوار باشیم روزی یک نویسنده بااستعداد ظهور کند، بالاخره موضوعات فیلمساز به پایان میرسد. سینما در مورد همه مصادیق انتقادی سخن میگوید، بنابراین همیشه همان موضوعات تکراری از نقطه نظرهای مختلف ساخته میشود.
شما در بسیاری از آثارتان مانند، مولوخ، تورس، خورشید و فاوست به شکل ویژه موضوعات تاریخی میپردازید، قصد دارید که مفهوم تازهای از تاریخ را به ما نشان دهید؟
تاریخ مبنای همه چیز است، تاریخ یک شخص، تاریخ پادشاه یک کشور. اینها همگی حائز اهمیت هستند. سینما نیز بر مبنای تاریخ نوشتاری است.