نقشی باشکوه از جنگی ناعادلانه / نقد آنتونیا شرکا در مورد فیلم «تنگه ابوقریب»
23 آوریل 2018 - 19:34

«تنگه ابوقریب» فیلمی است از سینمای دفاع مقدس که برشی از رشادتهای رزمندگان ایرانی را در روزهای پایانی جنگ ایران و عراق نشان میدهد. سربازانی که – پنج روز پیش از به امضا رسیدن قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل و اعلام آتش بس – با کمترین سلاح و با روحیه ایثار و شهادت از مرزهای سرزمین خود دفاع و دشمنان تا دندان مسلح را وادار به عقبنشینی کردند. فیلم، بدون اینکه تاکیدی بر مستندنمایی و ارائه تصویری واقعگرایانه از جبهه جنگ داشته باشد، سبک «دوربین – چشم» را برای تصویر کردن روایت خود انتخاب میکند: دوربین، سوژه را دنبال میکند تا کاری انجام دهد، داستانک خود را به پایان برساند و سپس از او به سوژه دیگر میلغزد. بنابراین فیلم از مجموعه دایرههای به هم متصلی تشکیل شده که هریک به اشباع میرسد و بسته میشود و چون حلقه زنجیری به داستانک بعدی پیوند میخورد. مانند حسن (امیر جدیدی)، رزمنده داوطلب، که کودکی را قلمدوش کرده و دنبال مادر یا پدر اوست و این برش وصل میشود به علی (مهدی قربانی)، نوجوانِ عکاس، که بین بچهها بیسکوییت پخش میکند. این داستانکها بیش از آنکه در جهت پیشبرد روایت داستانی باشند، در خدمت ایجاد فضا و حرکت دادن کاراکترهای فیلم در فضایی است که با دقت و حوصله فراوان خلق شده تا فِرِسکی از جبهه جنگی را بیافریند که شخصیتهای اصلی آن رزمندگان خاک و خون گرفتهای است که از هیچ فداکاری و ایثاری برای دفاع از سرزمین خویش فروگذار نیستند. غلبه رنگ خاک و گاهی خونی که به لنز دوربین پاشیده میشود، و تصویر کودکان جنگزده و مجروحان پشت جبهه، گاهی قوطی کنسرو و شیشهای شکسته و تکهای لباس و دستی از بدن جداشده، لنگهای دمپایی و… عناصر تشکیلدهنده این نقاشی آبرنگ عظیم و باشکوه است.
«تنگه ابوقریب» بیش از آنکه روایتگر داستانی کلاسیک باشد، نمایشگر صحنهای عظیم و متحرک از نبردی نابرابر است.