هیولاها جاودانهاند / نقد آیدا پناهنده فیلم «معدنچی»
27 آوریل 2018 - 19:15

ما تا وقتی شهروند خوب محسوب میشویم، یا تا وقتی مهاجران متمدن که بهدرستی جذب فرهنگ و جامعه جدید شدهاند، به حساب میآییم، که گوش به فرمان و مطیع باشیم. کافی است که جزو اقلیتها و مهاجران و آسیبپذیرها باشیم تا به محض اولین اعتراض به نظم حاکم، گوشمالیمان بدهند. آلیا معدنچیِ بوسنیاییتبار که همراه خانوادهاش در اسلوونی زندگی میکند و تنها بازمانده دهکدهشان از نسلکشی صربهاست، باید بعد از سالها بین مصحلت فردی و آشکار شدن حقیقت و بازخوانی تاریخ، یکی را انتخاب کند. او که هرگز جنازه عزیزترین فرد زندگیاش، خواهرش را که قربانی نسلکشی شده، پیدا نکرده، در مواجهه با جنایتی دیگر در کشور میزبان، بین دوراهی قرار میگیرد. آلیایِ معدنچی، مردی که معادن و زمین را میشکافد تا مواد گرانبها را پیدا کند، برحسب تصادف با بقایای حادثهای مواجه میشود که مردم محلی، رسانهها، پلیس و قانون میخواهند همانجا در عمق تاریک معدن، دفن باشد و معدنچیِ خارجی بوسنیاییتبار هم مثل بقیه فراموشش کند و سرش در کار خودش باشد. اما معدنچیِ همیشه خاموش و فرمانبردار، از بَرده بودن و «آدمِ خوب» بودن خسته شده و میداند که اگر در برابر جنایتها خاموش بماند، هیولاها بازخواهند گشت. او خودش، شغلش و خانوادهاش را در خطر میاندازد تا جنایت را آشکار کند، اما مقهور قدرتی بسیار پرزورتر از خودش میشود. گرچه فیلم با ناکامیِ قهرمان تمام میشود، اما فیلمساز به تماشاگرانش امید میدهد که راههایی برای به آرامش رساندن مُردگان و قربانیان و از طرفی زندهها هم هست. شرطش این است که خاموش نمانیم و حقیقت را فدای مصلحت نکنیم و فریبِ مرگِ هیولاها و عصرِ مدرن را نخوریم. جنایت بخشی جدانشدنی از خصایص انسانی است و هیولاها جاودانهاند.