گزارش العربی الجدید از جشنواره جهانی فجر و فیلمهایش/ سینمای نوین ایران؛ جامعه، روابط و افراد
۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۲:۵۹

پایگاه خبرى العربی الجدید طی گزارشی به بررسی فیلمهای سینمایی اکران شده در سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر پرداخته است.
تهران – ندی الازهری : هنگامی که منتقد معروف سینمای ایران در مورد فیلمی بگوید «تنها فیلم خوب تاکنون جشنواره»، بسیاری از علاقهمندان به سینمای ایران را شگفت زده میکند؛ سینمایی که بدون رقیب خارجی، تمامی سالنهای سینمای کشور و جشنواره فجر (ملی و بینالمللی) را تحت سیطره خود گرفته است و البته گوشه چشمی به جشنوارههای جهانی نیز دارد.
اینها سخنان منتقد ایرانی قبل از نمایش فیلم «یهوا» به کارگردانی آناهید آباد بود که چند روز مانده به پایان سیوششمین دوره جشنواره جهانی فجر و بعد از نمایش اکثر فیلمهای ایرانی جشنواره مطرح شد. البته که با همه سخنان آن منتقد موافق نیستیم، حداقل در مورد فیلم مورد اشاره که او آن را شاهکار نامید، همچون شماری از منتقدان ایرانی و خارجی که فیلم را با کیفیت بالا قلمداد کردند.
سالانه بیش از ۱۰۰ فیلم سینمایی در جشنواره فیلم فجر ملی که در بهمن ماه برگزار میشود، نمایش داده میشود. و این بدان معنی است که تولیدات سینمای ایران بیش از این ارقام است و بسیاری از فیلمها به دلایل فنی و محتوایی فرصت شرکت در این رویداد را نخواهند داشت. اما تولید سالانه بیش از ۵۰ فیلم از کارگردانان اول، قطعا نشانه سرزندگی سینمای ایران است. شاید بعدها بعضی از این کارگردانان از صحنه حذف شوند، یا با فاصله چند ساله بتوانند فیلم دوم خود را تولید کنند، اما به دلیل پیشرفتهای تکنولوژی و تغییرات سرمایهگذاری، شرایط در حال تغییر است.
جوانان فیلمساز در ایران اعتمادی به سرمایههای دولتی ندارند و در این سالهای اخیر به سمت سرمایهگذاری شخصی یا جذب سرمایه از موسسات خصوصی متمایل شدهاند. مریم بحرالعلومی (۱۹۸۵) نویسنده و کارگردان جوانی است که ترجیح داده در اولین تجربه سینماییاش به سرمایه شخصی تکیه کند. او در فیلم «پاسیو» سعی کرده احساس تنگی و خفگی مکان را به تصویر بکشد که حتی در شهرهای بزرگ دست از سر افراد برنمیدارد. قهرمان فیلم دختر جوانی است که شرایط سخت معیشتی باعث میشود از عشقش دست بکشد و با منجی خانواده ازدواج کند. کارگردان برنده جایزه بهترین کارگردانی در بخش مسابقه فیلمهای آسیایی بهخوبی احساس اختناقِ ساکنان بزرگ شهرِ تهران را رصد میکند. اما با وجود سرگرمکنندگی فیلم، ما را یاد بسیاری از فیلمهای ایرانی مشابه و هممضمون میاندازد.
اما فیلم «گرگبازی»، اولین فیلم عباس نظامدوست (از تولیدات بخش خصوصی)، با روایت پیچیده و گفتوگوهای طولانی و قصه همچون پازلش تاثیر خاصی بر مخاطب میگذارد. نظامدوست میگوید میخواهم کار متفاوتی در ساختار و روایت بکنم. او از تولید آثار مشابه و عادت دادن مخاطب به یک نوع سینما انتقاد میکند. ولی آیا این برای ساخت یک فیلم خوب کافی است؟
نظامدوست از بازیگران مشهوری همچون علی مصفا برای جانبخشی به شخصیتهایش استفاده کرده؛ مجموعهای از دوستان در خانهای برای بازی گرگبازی دور هم جمع میشوند و بعد از بحثهایی درباره مرگ و زندگی بهتدریج به کشف رازها و دروغهای هر کدام از آنها میانجامد؛ بهخصوص بعد از ورود شخص جدیدی به قصه.
در فیلم بعد از معرفی مختصر شخصیتها، روایت پیچیدهای از یک بازی پیچیده و مختلف را میبینیم. پردههای ابهام بهتدریج کنار میروند و هنگامی که قصه رو به پایان است، بازی اساسی شروع میشود؛ بازی وجود. فضای سورئالی که شخصیتهای فیلم و نیز تماشاگران در آن معلق میمانند.
پویا بادکوبه که از فضای تبلیغات میآید، در اولین فیلم خود، «درساژ»، که بعد از نمایش در برلین جایزه فیلم اول جشنواره فجر جهانی را گرفته، به بحران نوجوانان و اتفاقات زندگی آنها در ایران امروز میپردازد. قدرت فیلم از همکاری با جوانان و علاقهمندان غیرحرفهای میآید. قهرمان ۱۶ ساله فیلم دختری است که در شهر کوچکی نزدیک تهران زندگی میکند. او بیشتر وقتش را با دوستانی سپری میکند که روزی تصمیم میگیرند برای هیجان وارد یک ماجراجویی شوند.
دختر به اسبسواری علاقه دارد، اما این تنها دلیل متفاوت بودنش نیست. او که روحیهای طغیانگر دارد، با طرز فکر و برخورد با بحرانها و اشتباهات دوستان و حتی رفتار پرخاشگرانه، فاصلهای بین خود و دوستان و محیطش ایجاد کرده است.
خانواده و مشکلاتش موضوع فیلم «آستیگمات» است به کارگردانی مجیدرضا مصطفوی (۱۹۸۴) که بعد از چهار سال از فیلم اولش یک داستان ناتمام تولید شده است. این فیلم داستان بازگشت مردی است که بعد از سالها تلاش میکند خانهاش را از همسر و خانواده پسر متاهلش پس بگیرد. درحالیکه پسر سعی میکند رابطه والدینش را بهبود بخشد، اختلافات بین افراد خانواده سر باز میکند و مشکلات شخصی هرکدام از آنها مطرح میشود.
از بین کارگردانان جوانی که توانستهاند بعد از فیلم اولشان حضور مستمر داشته باشند، رامتین لوافی است که در سومین فیلمش، «هتریک»، توانسته جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر را برای ماهور الوند ببرد.
فیلم به بحران ازدواج در طبقه متوسط جامعه میپردازد و سوالهایی در مورد صداقت و دروغ مطرح میکند که شاید ساده به نظر برسند، اما به شکل عمیقی پرداخت سینمایی شدهاند. آیا کتمان حقیقت دروغ تلقی میشود؟ آیا نگه داشتن رازها نوعی فریب است؟ و آیا بودن زن و شوهر در کنار هم به دلیل عشق است یا عادت؟ سوالهایی ساده و در عین حال عمیق که پرده از روابط پیچیده امروز برمیدارد که چگونه فرد، دیگری را نمیبیند! تغییرات او را نمیبیند! تا اینکه اتفاقی رخ میدهد. خلاصه فیلم این است. انسانهای نزدیک ما ناگهانی تغییر نمیکنند، و هنگام تغییر متوجه میشویم زمان زیادی است که آنها را نمیبینیم.
اما «مغزهای کوچک زنگزده» ساخته هومن سیدی روایت زندگی یک خانواده پایین شهر در جنوب تهران است که درگیر بزهکاری و مواد مخدر و خرید و فروش آن است. اما همه اینها مانع آن نمیشود که مراقب رفتار خواهر نشوند و به خاطر شک به عفیف بودنش او را به مرگ محکوم نکنند. فیلمی قابل توجه شبیه آثار گنگستری با تصاویری زیبا و ریتمی نفسگیر و شخصیتهای غریب.
عباس امینی در فیلم «هندی و هرمز» سراغ رسوم مردم جزیرهای در خلیج فارس رفته است. فیلمی تازه با قهرمانی بازیگران جوانش و با روایتی جذاب و قصهای جدید و پایبند به هدفی که دارد.
بهرام توکلی که جوایز بسیاری برای کارهای سابقش گرفته، اینبار با فیلم جدیدش مهمترین جوایز را نیز درو کرده است، همچون بهترین فیلم و بهترین کارگردانی در جشنواره فیلم فجر. او در «تنگه ابوقریب» سراغ جنگ ایران و عراق میرود و به طور مشخص روزهای پایانی جنگ و قبل از آتشبس که در آن گروهی از سربازان ایرانی وارد نبردی نابرابر با ارتش عراقی میشوند. سرمایهگذاری فیلم را شرکتی در تهران انجام داد که به تولید آثار انقلابی در هنر و سینما توجه دارد.
سینمای جدید ایران با اسلوبی جدید سوژههای اجتماعی خودش را روایت میکند. همچنان به گروههای حاشیه و فقیر جامعه توجه ویژه دارد، بدون آنکه طبقه متوسط بورژوا را فراموش کند. مانند سابق عمق روابط انسانی را نشانه گرفته و به زندگی زوجهای جوان و مشکلاتشان علاقه نشان میدهد، اما با پرداخت جنسی بیشتر و مستقیمتر. همچنان محتوا بر تصویر غلبه دارد و دیالوگها و همهمه بر سکوت میچربد. اینگونه است که دغدغههای فلسفی وجودی در عهد عباس کیارستمی بهتدریج از بین میرود و به سمت عهد اصغر فرهادی و داستانهای اجتماعی پیش میرود. داستانهایی که در آنها با دیالوگ وارد عمق شخصیتها میشویم. شاید در ابتدای شهرت اصغر فرهادی جوانترها سعی میکردند از آثار او تقلید کنند، اما اکنون تاثیرپذیری از فرهادی به معنای تقلید از آثارش نیست.