یادداشت عزیزالله حاجی مشهدی بر فیلم «پسا تصویر»
۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۲۱:۳۴

عزیزالله حاجی مشهدی منتقد و کارشناس سینما یادداشتی را پیرامون فیلم «پسا تصویر» نوشته است.
به گزارش ستاد خبری سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر، متن کامل این یادداشت را در ادامه می خوانید:
تماشای فیلم سینمایی «پس از تصویر Afterimage- 20016»، آخرین ساخته ی «آندره وایدا «Andre Wayda» کارگردان بلند آوازه ی لهستانی ، در سی و پنجمین جشنواره ی بین المللی فیلم فجر، فرصت تازهی ی فراهم می سازد تا با واپسین اثر کی کارگردان صاحب نام آشنا شویم که بسیاری از منتقدان سینمایی، در کارنامه ی فیلمسازی اش، سه گانه ی بسیار مشهور: « کی نسل» ،۱۹۵۵ «کانال» ۱۹۵۶ و «خاکسترها و الماس ها» ۱۹۵۸ را در فهرست شاخص ترین فیلم های مربوط به «سینمای جنگ» جای داده اند.
آخرین فیلم وایدا به گونهی ی باز سازی گوشه هایی از داستان زندگی «ولادیسلاو استرزمینسکی» نقاش صاحب سبک و پیشرو لهستانی است که با روایتی مستندگونه – همچنان که در بسیاری از فیلم های آندره وایدا نیز دیده ایم – بر بستری از کی فیلم «داستان پرداز » ساخته و پرداخته شده است. شاید به لحاظ مضمونی و همچنین از دیدگاه سبک شناختی، پیدا کردن رگه های مشترک در آثار این فیلمساز صاحب سبک کار چندان دشواری نباشد. به همین روی، در «پساتصویر » نیز ، تلاش آشکار وایدا برای نمایش دقیق چهره ی آدم ها و روابط و مناسبات آن ها با کی دیگر، بر بستری از احساسات تند و عواطف انسانی آنان ، به خوبی قابل تشخیص باشد و تر یکب مناسب چنین اثری به لحاظ انسجام ساختاری آن ، درست در بخشهایی از فیلم چشمگیرتر به نظر می رسد که فیلمساز موفق می شود تا پیوندی ظریف و مناسب میان درهم تنیدگی روابط اجتماعی آدم ها با شرایط تاریخی زیست بوم آن ها (در جغرافیای لهستان) با تمامی ویژگی های سیاسی – اجتماعی حاکم بر آن کشور و حتی اروپای شرقی، ایجاد کند.
درست به همین دلیل است که در این فیلم نیز به بهانه ی چهره نگاری مستند گونه ی زندگی کی هنرمند نقاش مخالف با آموزه های رسمی و تحمیلی حکومت لهستان، تحت سیطره ی اندیشه های استالینیسم افراط گرایانه و اختناق حاکم بر آن کشور، بخشی از تاریخ لهستان نیز به خوبی بازگویی و واکاوی می شود.
لحن تراژ کی فیلم درست در صحنه هایی به اوج خود می رسد که «ولادیسلاو »، در جایگاه کی استاد چیره دست هنر نقاشی ، به عنوان شخصیتی دوست داشتنی و پرجذبه (کاریزمات کی) که در کلاس های درس و یا در کارگاه های آموزشی اش آشکارا با تفکر رایج وتحمیلی یعنی «واقع گرایی سوسیالیستی » (سوسیال رئالیسم ) به مخالفت می پردازد، از پیامدهای تلخ وناگوار چنین واکنشی که همانا بازجویی های مکرر، تعطیلی کلاس های درس ، در هم شکستن نمایشگاه آثار مدرن و نوگرایانه، تحمل بیک اری، گرسنگی و زندگی مشقت بار و مرگی تلخ و دردناک است به خوبی آگاهی دارد و می داند که پس از جدایی و مرگ همسرش، سبک زندگی او حتی برای دختر نوجوانش «ن کیا » نیز آینده ای تیره وتار را رقم خواهد زد!
فیلم در نخستین نماهای چشم نواز و خیرهک ننده ی خود که در کی فضای باز از چشم اندازی طبیعی از تپه های سرسبز و پر گل و گیاه حومه ی شهر، ولادیسلاو را با هنرجویان مشتاق و سرزنده در کی کارگاه عملی آموزش نقاشی ، به تصویر میک شد، ما را به تماشای اثری بسیار جذاب و پرکشش دعوت میک ند. اثری که با همه ی تلخی هایش در بازسازی زندگی پر رنج و مرگ کی هنرمند مستقل و دارای اندیشه های متفاوت با تفکرات رسمی رایج ، بازهم می تواند به عنوان آخرین یادگار از کی فیلمساز صاحب سبک، در قالب کی درام تاریخی – اجتماعی در یادها بماند .
مطالب مرتبط
- یاناگیجیما فیلمبردار ژاپنی «مثل یک عاشق»: عاشقان سینما در ژاپن فیلمهای ایرانی را دنبال میکنند
- مدیر هنری جشنواره فیلم گوتنبرگ: جوایز سینمایی جنبه بازرگانی به سینمای ایران بخشیده است
- گفتوگو با مارتی هلده کارگردان فیلم «باد شرق باد غرب»/ سینمای ایران بسیار پرقدرت و الهامبخش است
- گفتوگو با فیلمنامهنویس «گلوری» برنده دو جایزه بخش «سینمای سعادت»/ حضور در جشنواره جهانی تجربه بسیار جالبی بود
- دبیر جشنواره بینالمللی فیلم داکا: برگزاری بازار فیلم جشنواره جهانی فجر ایده درخشانی است