چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴
10:11 | | فجر 43

سهراب شهیدثالث؛ تصویر سینمایی و شاعرانه از روزمرگی

سهراب شهیدثالث؛ تصویر سینمایی و شاعرانه از روزمرگی

سهراب شهید ثالث، فیلمساز و نویسنده‌ای آوانگارد و از چهره‌های پیشگام موج نوی سینمای ایران، تجربه‌ای یگانه از تصویر و زمان آفریده است؛ سینمایی که نه در خیال و استعاره، بلکه در واقعیت سرد و تکرارشونده‌ی زندگی روزمره تنیده شده.

او با پرهیز از روایت‌های کلاسیک و فرم‌های مرسوم سینمای ایران در دهه‌ی پنجاه، به زبانی کاملاً شخصی و مینی‌مال دست یافت. برداشت‌های بلند، قاب‌های ثابت، گفت‌وگوهای کوتاه و استفاده از نابازیگران، ساختاری پدید می‌آورد که در آن، تماشاگر نه تنها شاهد رویداد، بلکه شریک زیستن است.

در آثار او، موسیقی جای خود را به صدای زندگی می‌دهد: صدای باد، زوزه‌ی سگ، صدای زنگوله گوسفندان، صدای سوت قطار، قارقار کلاغ‌ها و شستن ظرف‌ها یا همهمه‌ی دریا. همین صداهای به ظاهر ساده، در غیاب هرگونه موسیقی احساسی، جوهره‌ی شاعرانه‌ی آثارش را می‌سازند. سکوت در سینمای او، صدا دارد؛ سکوتی که از دل واقعیت می‌جوشد و به تصویر روح می‌بخشد.

پس از ساخت فیلم‌های کوتاه با فضایی محلی و بومی، عمدتاً در جغرافیای بندرترکمن، سهراب شهید ثالث در اوایل دهه پنجاه از همان نگاه ویژه، سه فیلم بلند خود را خلق کرد: «یک اتفاق ساده» (۱۳۵۲)، «طبیعت بی‌جان» (۱۳۵۳) و «در غربت» (۱۳۵۴). هر یک از این آثار، علاوه بر برجسته کردن زبان شخصی شهید ثالث، موفق به کسب جوایز بین‌المللی شدند و راه را برای حضور سینمای ایران در جشنواره‌های معتبر جهانی هموار کردند.

کارنامه هنری او مملو از افتخارات و جوایز ارزشمند است؛ از جمله جایزه هیئت ژوری کاتولیک از جشنواره برلین، جایزه منتقدان بین‌المللی جشنواره جهانی فیلم تهران، جوایز فیپرشی، خرس نقره‌ای و نامزدی خرس طلایی جشنواره برلین، جایزه بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه از جشنواره فیلم جزایر فارو و جایزه هوگوی برنزی از جشنواره فیلم شیکاگو.

یک اتفاق ساده

«یک اتفاق ساده» سهراب شهیدثالث در سال ۱۳۵۲ ساخته شد و اولین فیلم بلند این فیلم‌ساز بعد از ساخت چند فیلم کوتاه مستند بود که با تحسین‌های بین‌المللی زیادی روبه‌رو شد. در این فیلم زندگی از نگاه کودکی به نام محمد روایت می‌شود؛ کودکی در شهری کوچک و فقیر کنار دریا که روزهایش میان کار و مدرسه تکرار می‌شوند. در جهان او، هیچ رؤیایی زنده نیست؛ نه خنده‌ای، نه بازی، نه خیال‌پردازی. شهید ثالث از خلال همین بی‌حادثگی، از فقدان می‌گوید.

یکی از شاعرانه‌ترین سکانس‌های فیلم، صحنه‌ای است که محمد، پس از مرگ مادرش، در سکوت کنار پنجره می‌نشیند و ساندویچی را گاز می‌زند. در ظاهر، هیچ اتفاقی نمی‌افتد: نه موسیقی هست، نه اشکی، نه واکنشی. تنها محمد است، نوری سرد، و پنجره‌ای که رو به حیاط باز می‌شود. از بیرون صدای بازی بچه‌های مدرسه می‌آید؛ صدایی زنده و شاد، در تضاد با سکوت درونی محمد. دوربین ثابت است، بی‌حرکت و بی‌قضاوت، گویی زمان از حرکت بازایستاده. در این سکون، شاعرانه‌ترین شکل از اندوه متولد می‌شود؛ اندوهی که از دل واقعیت می‌جوشد، نه از نمایش احساسات.

طبیعت بی‌جان

پس از «یک اتفاق ساده»، سهراب شهید ثالث در «طبیعت بی‌جان» بار دیگر به سراغ انسان‌های خاموش و فراموش‌شده رفت؛ اما این بار نه در جهان کودکی، بلکه در دنیای پیری و فرسودگی. اگر در فیلم نخست، فقدان و اندوه در چشمان کودکی تنها جاری بود، در اینجا، تکرار و سکوت به تقدیری محتوم برای انسان بدل می‌شود. شهید ثالث با نگاهی آرام، زندگی مردی را به تصویر می‌کشد که در پایان عمر کاری خود، با بازنشستگی و خلأ معنا روبه‌رو می‌شود. اما برای او، بازنشستگی نه رهایی، بلکه امتداد همان نظم سرد و مکانیکی گذشته است — زندگی که دیگر نه امیدی در آن هست و نه حادثه‌ای.

در «طبیعت بی‌جان»، زمان همانند قطاری است که در پس‌زمینه می‌گذرد؛ قطاری که هرگز متوقف نمی‌شود، اما هیچ مقصدی هم ندارد. پیرمرد نگهبان راه‌آهن، در میان ریتم منظم صدای چرخ‌ها و سوت قطارها، نفس می‌کشد و روز را به شب می‌دوزد. در قاب‌های ثابت و ریتمی کند، صدای قطار بدل به موسیقی زندگی می‌شود؛ موسیقی بی‌کلام که شاعرانه‌ترین وجه سینمای شهید ثالث را آشکار می‌کند.

در یکی از زیباترین لحظه‌های فیلم، پیرمرد در اتاق کوچک و ساده‌اش چای می‌نوشد، و قطاری آرام از برابر پنجره می‌گذرد. هیچ گفت‌وگویی، هیچ حادثه‌ای در کار نیست، اما همین لحظه، تصویری کامل از زندگی است: سکونِ او در برابر حرکت جهان، استعاره‌ای از انسان در برابر گذر زمان. پیرمرد، میان گذشته و آینده معلق است؛ در نقطه‌ای ایستاده که همه چیز در حرکت است، جز خودش.

«طبیعت بی‌جان» را می‌توان بیانیه‌ای تصویری درباره‌ی سکون و پایان معنا دانست، اما در نگاه شهید ثالث، این پایان تلخ نیست. او در میان تکرار، نظمی شاعرانه می‌یابد و در سکون، نوعی زیبایی آرام. همان‌گونه که در نقاشی‌های طبیعت بی‌جان، اشیاء خاموش و بی‌حرکت حامل زندگی‌اند، در فیلم او نیز انسان خاموش، خودِ زندگی را نمایندگی می‌کند ـ بی‌هیاهو، بی‌حادثه، اما سرشار از معنا.

می‌توان گفت شهید ثالث با دوربین ثابت، ریتم کند و صداهای واقعی، زمان را به تصویر می‌کشد و زندگی را در تمام تکرار و سکونش شاعرانه می‌کند؛ تجربه‌ای که نه تنها زبان شخصی او را شکل می‌دهد، بلکه سینمای ایران را در سطح جهانی معرفی و تثبیت می‌کند. آثار او یادآور این پیام‌اند که زیبایی و شاعرانه بودن در درون خود زندگی، در لحظه‌های کوچک و سکوت‌ها نهفته است و نه در هیاهو و حادثه.

متاسفانه مرورگر فعلی شما قدیمی بوده و پشتیبانی نمی‌شود!

لطفا از مرورگرهای بروز نظیر Google Chrome و Mozilla Firefox استفاده نمایید.