چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴
10:37 | | فجر 43

نوری بیلگه جیلان؛ سکون شاعرانه چشم‌انداز و تأمل انسان

نوری بیلگه جیلان؛ سکون شاعرانه چشم‌انداز و تأمل انسان

نوری بیلگه جیلان، یکی از تحسین‌شده‌ترین فیلمسازان معاصر ترکیه، با سینمای مشاهدگر ژرف‌اندیشانه شناخته می‌شود، جایی که در آن شعر را نه به‌واسطه زبان یا حرکت نمایشی مطرح می‌کند. در جهان او، شعر نه از اغراق و بیان پرشور، بلکه از سکوت، چشم‌انداز و درون‌نگری زاده می‌شود.

فیلم‌هایی چون «روزی روزگاری در آناتولی» (۲۰۱۱)، «خواب زمستانی» (۲۰۱۴) و «سه میمون» (۲۰۰۸) زیست روزمره را به تأمل ژرف در هستی بدل می‌کنند؛ جایی که طبیعت و حرکت‌های ظریف انسان به ظرفی برای پژواک پرشور و بااحساس تبدیل می‌شوند.

در مسیر تکامل این جهان سینمایی- که در «درخت گلابی وحشی» (۲۰۱۸) و «روی علف‌های خشک» (۲۰۲۳) به اوج می‌رسد- جیلان از سکون سینمایی زبانی متمایز پدید آورده است؛ زبانی که در آن تصویر و زمان با آرامشی فلسفی نفس می‌کشند.

فاصله و سکوت در شهر

جیلان با فیلم «فاصله» (۲۰۰۲)، خطوط اصلی دیدگاه شاعرانه‌ی خود را ترسیم کرد. این فیلم داستان دو قوم و خویش را روایت می‌کند- محمود، یک عکاس میانسال در استانبول و یوسف، کارگر جوان کارخانه‌ که در جست‌وجوی کار است- که فاصله‌ی عاطفی آن‌ها بازتاب چشم‌انداز زمستانی پیرامونشان است.

نماهای ثابت و طولانی و گفت‌وگوهای آرام، شهر را به آینه‌ای از بیگانگی بدل می‌کند. خیابان‌های پوشیده از برف در فیلم و فضاهای داخلی خالی، بازتاب سکوت میان آن دوست و غیاب را به شکلی از حضور تبدیل می‌سازند. «فاصله» که برنده‌ی جایزه بزرگ جشنواره فیلم کن شد، نقطه‌ی ظهور جیلان به‌عنوان شاعر تنهایی است؛ فیلمسازی که تعالی را در سکون و نیروی ماوراییِ سکوت می‌یابد.

هوا به‌مثابه آینه‌ی جان

«اقلیم‌ها» (۲۰۰۶) این کاوش در جغرافیای عاطفی را ژرف‌تر می‌کند. فیلم با بازی نوری بیلگه جیلان و ابرو جیلان، فرایند فروپاشی یک رابطه را در گذار فصول دنبال می‌کند. هوا به عاملی روان‌شناختی بدل می‌شود: گرما، باد و برف، آهنگ عشق و دوری را می‌سازند. جیلان از طریق مکث‌های طولانی و گفت‌وگوهای کم، درگیری شخصی دو انسان را به تأمل در بی‌ثباتی بدل می‌کند. هر سکوت، انگار به دستِ خود طبیعت تراش خورده است – درخشش تابستان و سکوت زمستان – بازتابی از شکنندگی پیوندهای انسانی است. محیط و عاطفه با هم نفس می‌کشند و گذر فصول به نموداری از دل بدل می‌شود.

سنگینیِ اخلاق در سکون

نگاه جیلان در «سه میمون» به درون برمی‌گردد؛ به معماری پنهانِ گناه و انکار. پدر، مادر و پسر در خانه‌ای آکنده از پشیمانیِ ناگفته زندگی می‌کنند. فضاهای داخلی کم‌نور، ریتم کند و زمزمه‌ی آرام زندگی روزمره، پرتره‌ای از سرکوب و پایداری می‌سازد.

در اینجا سکون به معنای تهی بودن نیست، بلکه به معنای تنش است – تراکم تدریجیِ بار اخلاقی زیر حرکت‌های عادی. منتقدان فیلم را تمثیل وجدان دانسته‌اند؛ آنجا که هر سکوت بیش از هزار کلمه اعتراف می‌کند. «سه میمون» که جایزه‌ی بهترین کارگردانی جشنواره فیلم کن را برای جیلان به ارمغان آورد، ثابت می‌کند شاعرانگیِ سینما می‌تواند نه از کنش، بلکه از پایداری برخیزد – از کار آرام و دشوار زیستن با خویشتن.

جست‌وجو در دل شب بی‌پایان

جیلان با «روزی روزگاری در آناتولی»، یک داستان به‌ظاهر پلیسی را به تأمل شبانه بدل می‌کند. یک پزشک، یک دادستان و چند مأمور پلیس در دشت‌های آناتولی پرسه می‌زنند تا جسدی مدفون را در روشنایی چراغ‌های خودرو بیابند. شب، بی‌انتها به نظر می‌رسد؛ و گفت‌وگوهای فرساینده آن‌ها درباره‌ی گناه و خاطره، خستگی روحی را آشکار می‌سازد.

تاریکی و نور در هم ‌تنیده می‌شوند – تابش کم‌نور چراغ به تپش قلب فیلم بدل می‌شود و هم مسیر جستجو و هم تأمل بیننده را هدایت می‌کند. با رسیدن سپیده‌دم، مکاشفه‌ای که رخ می‌دهد نه اخلاقی است، بلکه ماورایی و وجودی. خودِ چشم‌انداز به شاهدی بدل می‌شود که با ریتم گذر حیات نفس می‌کشد.

فضای داخلی پوشیده از برف

جیلان در «خواب زمستانی»، دید خود را به بزرگ‌ترین ابعادش گسترش می‌دهد. داستان در دره‌های پوشیده از برف کاپادوکیه روی می‌دهد؛ جایی که آیدین، بازیگر سابق‌ که اکنون صاحب مهمانخانه‌ای است، تحت تأثیر غرور و عقل‌گراییِ خود از دیگران فاصله می‌گیرد. گفت‌وگوها در فیلم چون تک‌گویی‌های درونی جریان می‌یابد؛ مکالمه، به شکلی از مکاشفه‌ی درونی بدل می‌شود.

دوربین با درنگ بر برف، بر شعله‌ی آتش و بر چهره‌هایی نیمه‌روشن، در سکوت مکث می‌کند. سرمای بیرون، پژواک سرمای درون است، درحالی‌که گرمای اندک نور، امکان رحمت و لطف را نشان می‌دهد. «خواب زمستانی» که نخل طلای جشنواره فیلم کن را از آن خود کرد، سکون را به مکاشفه‌ ارتقا می‌دهد: هر مکث با آرزویی ناگفته زمزمه می‌کند و هر دانه‌ی برف، آینه‌ای بر روح می‌شود.

پسر، پدر و زمین

فیلم «درخت گلابی وحشی» بار دیگر جیلان را به سرزمینِ میراث و اشتیاقِ آفرینش بازمی‌گرداند. سینان، نویسنده‌‌ای جوان، پس از پایان دانشگاه به زادگاهش بازمی‌گردد تا نخستین کتاب خود را منتشر کند، اما در برابر تنگدستی شدید و ناکامی خاموشِ پدرش قرار می‌گیرد. گفت‌وگوها در میان باغ‌های گلابی و دشت‌های بادخیز جریان می‌یابد و مرز میان فلسفه و زبانِ محو می‌شود.

چشم‌انداز زنده است – درختان، باد و نور، دیالوگ‌ها را مثل مصراع‌های یک شعر برجسته می‌کنند. جیلان اندوهِ رؤیاهای تحقق‌نیافته را ثبت می‌کند؛ جایی که درخت گلابی وحشی به استعاره‌ای از پایداری و اندیشه‌ی رام‌نشده بدل می‌شود. این فیلم، کاوش جیلان در رابطه‌ی پدر و پسر را به پایان می‌رساند – کاوشی در خاکی که هم ریشه می‌دهد و هم محدودیت می‌بخشد.

درس‌هایی در علف‌های خشک

جدیدترین فیلم جیلان، «روی علف‌های خشک»، تأمل او را بر ابهام اخلاقی و آرمان‌گرایی شکننده ادامه می‌دهد. داستان در یک روستای دورافتاده در آناتولی می‌گذرد. سامت، آموزگاری که پس از وقوع یک رسوایی، ایده‌آل‌هایش در هم می‌شکنند، محور روایت است. جیلان با ضرب‌آهنگی صبور و گفت‌وگوهایی درون‌نگر، ملاقات روزمره را به پرسش فلسفی بدل می‌کند. روزنامه‌ی گاردین این فیلم را چنین توصیف کرده است: «ادبی و هوشیار – پرتره‌ای با آهنگ کند از فلج اخلاقی و درخودرفتگی».

پالت بصری فیلم – پهنه برفی، دشت‌های بایر و فضاهای داخلی خاموش – یادآور «خواب زمستانی» است، با این تفاوت که لحن آن سیاسی‌تر و درون‌نگرانه‌تر است. جیلان در اینجا تأملی بر محدودیت همدلی و تنهایی آرمان‌گرایی می‌آفریند. خود عنوان فیلم نیز به استعاره‌ای آرام تبدیل می‌شود: حتی در خشک‌ترین علفزار، تپش اندک زندگی هنوز برقرار است.

منطق شاعرانه‌ی سکون

جیلان در سراسر آثارش، تعریفی نو از معنای شاعرانگی سینما ارائه کرده است. فیلم‌های او فوریت داستانی را کنار می‌گذارند و با عمق زمانی، ما را به سکون و زیستن در دل تصویر دعوت می‌کنند. در دنیای او، طبیعت دارای درک و احساس است، سکوت سخن می‌گوید و زمان چنان کش می‌آید که عواطف قابل مشاهده می‌شود.

از «فاصله» تا «روی علف‌های خشک»، سینمای جیلان مسیر درونی انسانی را نقشه‌برداری می‌کند – از سر و صدا به ادراک، از داستان‌گویی به مراقبه. شاعرانگی آثارش نه در استعاره سبک‌پردازانه، بلکه در دقت به جزئیات نهفته است: مردی که در برف قدم می‌زند، نگاه یک پدر، معلمی که در انتظار بهار است. درنهایت، جیلان به ما یادآوری می‌کند حقیقی‌ترین شعر در سینما نه در کلمات یا موسیقی، بلکه در فضای بین حرکت‌ها زندگی می‌کند – در ریتم باد، نوری که بر چهره می‌افتد و سکونی که ما را به نگاهی تازه فرامی‌خواند.

منابع

۱. دیکن، بولنت؛ گیلاخ، گریم؛ هموند، کریگ. سینمای نوری بیلگه جیلان: چشم‌انداز جهانی یک فیلمساز ترک. لندن: بلومزبری آکادمیک، ۲۰۱۷.

۲. فاچولی، آنا. فیلم‌های نوری بیلگه جیلان در نظریه مؤلف. [پایان‌نامه کارشناسی ارشد]، دانشگاه پادوا، ۲۰۲۳.

۳. اداک، هولیا و آکسر، مراد. «درباره سرزمین، حافظه و مردانگی: کاوش در سکوت‌های پیرامون اسطوره‌های گالیپولی در درخت گلابی وحشیِ نوری بیلگه جیلان.» دیدگاه‌های نو درباره ترکیه، شماره ۶۹، نوامبر ۲۰۲۳، صص. ۹۱ – ۷۴.

۴. سرداراوغلو، فاطمه. «اخلاق و زیبایی‌شناسی در سینمای نوری بیلگه جیلان.» مجله فلسفه سینما، شماره ۱۷، ۲۰۲۴.

متاسفانه مرورگر فعلی شما قدیمی بوده و پشتیبانی نمی‌شود!

لطفا از مرورگرهای بروز نظیر Google Chrome و Mozilla Firefox استفاده نمایید.