چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴
12:00 | | فجر 43

سرگئی پاراجانف؛ شاعر قاب سینما

سرگئی پاراجانف؛ شاعر قاب سینما

سرگئی پاراجانف (۱۹۲۴–۱۹۹۰)، فیلم‌ساز نابغه ارمنی‌تبار، یکی از خلاق‌ترین سینماگران قرن بیستم بود. آثار او ترکیبی است از اسطوره، فولکلور و هنرهای تجسمی؛ سینمایی مبتنی بر تصور که از روایت‌های متعارف فراتر می‌رود. فیلم‌های پاراجانف سرشار از رنگ، بافت و ریتم‌اند؛ جهان‌هایی می‌آفرینند که در آن واقعیت و خیال در هم می‌آمیزند.

با وجود سال‌ها زندان و سانسور از سوی حکومت شوروی، او تا پایان عمر به بینش هنری منحصر‌به‌فرد خود وفادار ماند؛ بینشی که همچنان الهام‌بخش فیلم‌سازان، هنرمندان، و مخاطبان در سراسر جهان است. زبان سینمایی او فشرده، نمادین و مسحور‌کننده در زیبایی است که هر فیلمش را به تجربه‌ای یگانه و فراموش‌نشدنی بدل کرده است.

رؤیای کارپات‌ها

نقطه عطف جهانی پاراجانف با فیلم «سایه‌های نیاکان فراموش‌شده»(۱۹۶۴) رقم خورد؛ روایتی پرشور در روستایی دورافتاده از کوهستان‌های کارپات. این فیلم، که برگرفته از افسانه‌ای فولکلور اوکراینی است، عشق تراژیک دو جوان را در میانه‌ی دشمنی خانوادگی بازمی‌گوید. فیلم در میان قبیله‌ی هوتسول ساخته شد و سرودی است از زندگی، مرگ، شور و آیین. پاراجانف هر قاب را به تابلویی زنده بدل می‌کند؛ رنگ و ترکیب‌بندی احساس را هدایت می‌کنند و دوربین، همچون قلم‌موی نقاش، رقص‌ها، موسیقی و آیین‌ها را به شکلی سیال و خیره‌کننده ثبت می‌کند. منتقدان او را وارث آیزنشتاین و داوژنکو دانستند و سبک تصویری غنی و بدیعش به معیار تازه‌ای در سینمای شوروی و جهان بدل شد. نیروی فیلم در تلفیق فولکلور، اسطوره‌های کهن و احساس انسانی نهفته است؛ تجربه‌ای سینمایی که هم باستانی است و هم جاودانه.

شعر زنده

با فیلم «رنگ انار» (۱۹۶۹)، پاراجانف زبانی کاملاً تازه در سینما آفرید. این اثر که زندگی شاعر ارمنی قرن هجدهم، «سایات نووا»، را روایت می‌کند، روایت خطی را کنار می‌گذارد و به رشته‌ای از تابلوهای بصری بدل می‌شود که شعر، موسیقی و آیین را به تجربه‌ای دیداری تبدیل می‌کنند. هر نما ترکیبی است دقیق و سنجیده: کاب‌ها در باد ورق می‌خورند، لباس‌ها چنان حرکت می‌کنند که انگار زنده‌اند و نمادهای بیزانسی در کنار مدرنیسم آوانگارد می‌نشینند. در این فیلم، زمان، مکان و داستان در هم حل می‌شوند و به نوعی تامل درباره‌ی فرهنگ، معنویت و احساسات ارمنی تبدیل می‌شوند. گرچه فیلم در ابتدا سانسور و توقیف شد، اما درخشش هنری‌اش انکارناپذیر است. پاراجانف با پالت‌های نقاشانه و تصاویری سوررئال، خلاقیت انسانی، میراث ملی و تعالی تصویر شاعرانه را ستود و «رنگ انار» را به یکی از قله‌های شعر سینمایی جهان بدل ساخت.

افسانه‌ای از فداکاری

پس از یک دهه زندان و سکوت اجباری، پاراجانف با فیلم «افسانه قلعه سورام» (۱۹۸۴) بازگشت؛ داستانی فولکلور گرجی درباره قلعه‌ای که تنها در صورتی پابرجا می‌ماند که جوانی، خود را پای دیوارهای آن قربانی کند. این اثر نمونه‌ای روشن از سبکمنحصربه‌فرد پاراجانف است: قاب‌هایی با ترکیب‌بندی‌های چندلایه، رنگ‌های تند و زنده، و اشیایی که هر یک معنایی نمادین دارند.
هر قاب از زندگی و جزئیات لبریز است ـ طاووس‌ها، شترها، قلیان‌ها، عودها، پارچه‌های نقش‌دار و انارهای فراوان صحنه را از غنا و شکوه بصری پر می‌کنند. پاراجانف در این فیلم اسطوره، هویت ملی و خیال‌پردازی شاعرانه را در هم می‌آمیزد و تجربه‌ای مسحورکننده و تأثیرگذار در سینما می‌آفریند. او با نگاه نقاشانه‌اش، تنش میان وظیفه، فداکاری و قهرمانی را برجسته می‌کند و افسانه را به یک سمفونی تصویری بدل می‌سازد. نتیجه، فیلمی است سرشار از زیبایی، تخیل و پژواک فرهنگی که بازگشت باشکوه پاراجانف را به‌عنوان استاد خیال‌پردازی سینمایی تأیید می‌کند.

وداعی شاعرانه

آخرین فیلم پاراجانف «عاشق غریب» (۱۹۸۸) اقتباسی از داستانی نوشته‌ی میخائیل لرمانتوف است که او آن را به یک افسانه‌ی قفقازی با سبک تصویری خاص خود تبدیل کرده است. داستان درباره‌ی عاشق غریب، نوازنده‌ی جوانی است که برای اثبات شایستگی خود و بازپس‌گرفتن معشوقش، به سفری هزارروزه فرستاده می‌شود. پاراجانف فیلم را با تصاویری خیال‌انگیز و شگفت‌آور پر می‌کندـ  ببرهای چرخان، قالی‌های پرنده، انارهای سفید و زنانِ رنگارنگ ـ  و داستان را به سفری شاعرانه در دل تصویر بدل می‌سازد. حال و هوای فیلم شادتر و طنزآمیزتر از «افسانه‌ی قلعه‌ سورام» است و حالتی شبیه به داستان‌های هزار و یک شب دارد، اما همچنان دقت در ترکیب‌بندی صحنه‌ها و شعر تصویری مخصوص پاراجانف در آن دیده می‌شود. با استفاده از رنگ‌های زنده، موسیقی و طراحی صحنه‌ی خلاقانه، پاراجانف در «عاشق غریب» جمع‌بندی درخشانی از کارنامه‌ی خود ارائه می‌دهد؛ اثری که همچون وصیت‌نامه‌ای شاعرانه، نبوغ، تخیل و عشق او به شعر نهفته در سینما را نشان می‌دهد.

میراث پایدار: سینما به‌عنوان شعر

کارهای سینمایی پاراجانف یک کاوش ویژه در فولکلور، هویت فرهنگی و تصاویر شاعرانه است. از کوه‌های کارپات در «سایه‌های نیاکان فراموش‌شده» تا سفر تصویری ارمنی در «رنگ انار»، افسانه‌ی گرجی «قلعه سورام» و ماجراجویی افسانه‌ای قفقازی در «عاشق غریب»، هر فیلم توانایی او در استفاده از رنگ، ترکیب‌بندی و نمادپردازی را نشان می‌دهد. زندگی او که با زندان و سانسور همراه بود، شجاعت لازم برای دنبال کردن آزادی هنری در برابر حکومت‌های سرکوبگر را برجسته می‌کند.

امروزه آثار پاراجانف به‌عنوان ستون فقرات سینمای قرن بیستم شناخته می‌شوند و الهام‌بخش فیلمسازان و هنرمندان سراسر جهان هستند. تأثیر او در کارگردانان، هنرمندان تجسمی و طراحان معاصر از هالیوود تا ایران دیده می‌شود و همچنین در موسیقی‌دانان، نقاشان و تئاتری‌ها که از زبان تصویری شاعرانه او بهره می‌برند. فیلم‌های پاراجانف کمیاب و گاهی چالش‌برانگیز هستند، اما همواره ارزشمندند؛ آن‌ها نه‌تنها نگاهی به سنت‌های مردمی و هویت‌های ملی دوران شوروی ارائه می‌دهند، بلکه جشن جهانی تخیل، هنر و بیان انسانی هم هستند.

نبوغ پاراجانف در توانایی او برای تبدیل امور عادی به چیزهای والا، تبدیل آیین‌های مردمی به شگفتی‌های سینمایی و خلق زبانی جدید است که در آن هر قاب یک نقاشی، هر حرکت یک شعر و هر داستان یک افسانه زنده است. در دورانی که سینما ممکن است حس شگفتی خود را از دست بدهد، فیلم‌های سرگئی پاراجانف همچنان به ما یادآوری می‌کنند که سینما می‌تواند تغییر ایجاد کند، الهام‌بخش باشد و پایدار بماند.

متاسفانه مرورگر فعلی شما قدیمی بوده و پشتیبانی نمی‌شود!

لطفا از مرورگرهای بروز نظیر Google Chrome و Mozilla Firefox استفاده نمایید.