یکشنبه ۲ آذر ۱۴۰۴
13:44 |

نجوای ابدی؛ شعر سینمایی کارل درایر

نجوای ابدی؛ شعر سینمایی کارل درایر

کارل تئودور درایر، فیلم‌ساز دانمارکی، یک‌بار گفت: «من عمداً هیچ‌کاری برای خوشایند تماشاگر انجام نمی‌دهم.» از همین نگاهِ سازش‌ناپذیر، مجموعه‌ای از فیلم‌ها به وجود آمد که فراتر از زمان می‌روند؛ انگار از جهانی میان تاریخ و ابدیت آمده‌اند.
فیلم‌های درایر ـ از «برگ‌هایی از کتاب شیطان» (۱۹۲۰) تا «گِرترود» (۱۹۶۴) ـ یک دیدگاه کاملاً منحصر‌به‌فرد را نشان می‌دهند: سینمایی که در آن وجدان، ایمان و خواسته‌های انسان با دقتی وسواس‌گونه در ترکیب‌بندی تصاویر، بازی نور و فضا، و توجه عمیق به دنیای درونی شخصیت‌ها نمایش داده می‌شود.

برای درایر، واقع‌گرایی فقط به ظاهر چیزها مربوط نبود. او دنبال واقع‌گرایی روان‌شناختی بود؛ یعنی شکارِ آن چیزی که پشتِ تصویرِ قابل‌دیدن پنهان است. برای رسیدن به این هدف، هر چیز اضافه‌ای را کنار می‌گذاشت و همین باعث شد سبک او بسیار مینی‌مال و حتی انتزاعی شود؛ سبکی که با روایت و تصویرپردازی معمول سینما فرق دارد و آن‌ها را به چالش می‌کشد. اما پشت این سادگیِ ظاهری، یک انسان‌گرایی عمیق پنهان است. فیلم‌های او درباره‌ی مشکلات زنان، شکنندگی ایمان و فشارهای اجتماعی‌اند ـ و نوعی همدلی ظریف ارائه می‌کنند که تنها با دقت و توجه تماشاگر قابل لمس است.

مصائب ژاندارک: مکاشفه‌ای خاموش

«مصائب ژاندارک» (۱۹۲۸) همچنان قابل‌فهم‌ترین فیلم درایر است. او این فیلم را در فرانسه و با آزادی کامل ساخت و داستان محاکمه و اعدام ژانداک را در یک روز خلاصه نمی‌کند. درایر صحنه‌های بزرگ جنگ را کنار می‌گذارد و به جای آن بر درام‌های درونی تمرکز می‌کند ـ نه فقط درونیِ مکان‌ها، بلکه درونیِ روح انسان. با استفاده از نماهای نزدیک و دکورهای بسیار ساده، چهره‌ها را در بازیِ نور و سایه جدا می‌کند و فضایی می‌سازد که هم صمیمی است و هم گیج‌کننده؛ یک چشم‌انداز معنوی که از دلِ احساسات جسمانی بیان می‌شود. در این فیلم، هر نگاه و هر حرکت کوچکِ لب یا چشم پلی برای ایجاد همدلی است؛ تماشاگر را وارد دنیای درونی ژان می‌کند، در حالی که حضور نیروهای سرکوبگر اطراف او همچنان حس می‌شود. در اینجا دوربین درایر به نوعی آزادی بصری و اخلاقی می‌رسد ـ شعری بی‌کلام از وجدان و انسانیت.

آزمایش‌های اولیه: کمدی و رؤیاهای گوتیک

گرچه درایر را با حال‌وهوای جدی می‌شناسند، دامنه‌ کار او شامل لحظات سبک‌تر و حتی تصویری رویایی هم می‌شود. «بیوه کشیش» (۱۹۲۰)، داستانی کمدی درباره‌ی کشیش جوانی است که ناچار به ازدواج با بیوه‌ سالمند کشیش قبلی می‌شود. این فیلم نشان می‌دهد که درایر توانایی طنزپردازی و نگاه دقیق انسانی را دارد، حتی وقتی قاب‌بندی‌ها بسیار رسمی و حساب‌شده باشند. در مقابل «خون‌آشام» (۱۹۳۲) شیفتگی درایر به فضای گوتیک و منطق رویا را نشان می‌دهد، جهانی مه‌آلود و روح‌گونه می‌سازد که در آن زمان و مکان عمدا مبهم هستند. این فیلم‌ها پیش‌درآمدی بر ریتم آرام و تأملی آثار بزرگ‌ترِ سال‌های بعد او هستند و علاقه‌اش را به ابهامِ بصری و دوربینِ آزاد نشان می‌دهند ـ دوربینی که آزادانه حرکت می‌کند، با همدلی نگاه می‌کند و فضایی چندلایه می‌سازد.

ایمان و بارِ وجدان

تا هنگام ساخت «روز خشم» (۱۹۴۳)، درایر کاملاً ریتمی تأملی را برگزیده بود و خرافه‌‍پرستی، سوزندان جادوگران و سخت‌گیری‌های جامعه دانمارک قرن هفدهم را کاوش می‌کرد. در«کلمه» (۱۹۵۵)، مهارت او در برداشت‌های بلند، حرکت‌های آرام و بسیار ظریف دوربین به اوج خود می‌رسد. در این فیلم خانواده، ایمان و امر معجزه‌آسا در داستانی به هم می‌رسند که هم ریشه دراحساسات انسانی دارد و هم در شگفتی‌های معنوی. رستاخیز اینگر و باور یوهانس به رسالت الهی‌اش، شیفتگی درایر به رابطه‌ی میان ادراک، ایمان و واقعیت را نشان می‌دهد. دوربینش، شناور و در عین حال صمیمی، فضایی می‌آفریند که در آن مرزِ چیزهای مرئی و نامرئی کنار هم حضور دارند؛ معماری اخلاقی و احساسی‌ای که باعث شگفتی سینمایی می‌شود.

آواز قو و دقت نهایی

«گرترود»، آخرین اثر درایر، سبک کامل و بالغ او را نشان می‌دهد. پانزده دقیقه اول فیلم تنها با چهارده نما ساخته شده و در آن تنش‌های طوفانی یک زندگی زناشویی با دقت موسیقایی نمایش داده می‌شود؛ حرکات، لباس‌ها و جایگاه شخصیت‌ها حال درونی و تنش‌های اجتماعی را نشان می‌دهد.
دوربین، ثابت و آرام است و به شخصیت‌ها اجازه می‌دهد تا کاملاً در قاب حضور داشته باشند. هر شیء، هر پرتو نور و هر دیالوگ معنا و اهمیت خاص خود را دارد. اصرار درایر بر این که «همه چیز باید آماده باشد ـ وگرنه ممکن است ناگهان ببینید که یک فیل کم دارید» نشان‌دهنده دقت وسواسی اوست، دقتی که فیلم‌هایش را هم داستانی، هم سمفونی تصویری و هم تأملی اخلاقی می‌کند.

دوربین، فضا و زبان دیدن

یکی از اصول اصلی فلسفه‌ سینمایی درایر نحوه‌ چینش فضاست. از صمیمیت خانه در «ارباب خانه» (۱۹۲۵) تا معماری رویایی «مصائب ژاندارک»، او بازیگران، اشیا و دوربین را با دقتی خارق‌العاده می‌چیند. در این ترکیب‌بندی‌ها، دوربین همه‌جا حاضر است اما مزاحم نیست، و جهانی را آشکار می‌کند که از نظر روانی و اخلاقی زنده است. اتفاقات در فضایی چندبعدی رخ می‌دهند و امر معمول با تأمل نمایش داده می‌شود. ریزه‌کاری‌های سبک‌شناختی او ـ حرکت دست‌ها، نگاه‌ها، اشیا ـ نه تزئینی‌اند و نه جانبی؛ بلکه جزء بنیادین روایت‌اند و معنایی تازه از خلال سمفونیِ تصویر می‌سازند.

شعر نور و فضای چندبعدی

فیلم‌برداری درایر نور، هوا و فضا را به نشانه‌هایی اخلاقی و احساسی تبدیل می‌کند. در «کلمه»، نور در اتاق‌ها پخش می‌شود و زندگی درونی شخصیت‌ها را نشان می‌دهد؛ در «گرترو د»، رفتار، حالت بدن و لباس‌ها، جایگاه اخلاقی شخصیت‌ها را بیان می‌کنند. حتی در «مصائب ژاندارک»، نور و زاویه‌های دوربین فضایی ایجاد می‌کنند که پر از شدت روانی و معنوی است و هیچ نقطه‌ دید ثابتی بر آن غالب نیست. نماهای نزدیک که معمولا در بحث‌های درباره درایر مورد توجه قرار می‌گیرند، قدرتشان تنها به خاطر جدا بودنشان نیست؛ بلکه در ترکیب با دیگر نماها و به‌عنوان بخشی از شبکه‌ای دقیق از احساسات، فضا و تامل اخلاقی معنا پیدا می‌کنند.

هنری که گفتگو می‌آفریند

زبان بصری درایر تماشاگر را به تأمل دعوت می‌کند، نه اینکه معنایی تحمیل کند. در «خون‌آشام»، او با چشم‌اندازهای ذهنی و عینی بازی می‌کند و هزارتویی می‌آفریند که در آن بیننده میان همذات‌پنداری و فاصله گرفتن در نوسان است. در آثار پخته او، حضور همه‌جایی دوربین و آزادی‌اش، گفتگویی میان تصویر و مخاطب شکل می‌دهد ـ کاوشی در رفتار انسان، ایمان و وجدان. شخصیت‌های او در جهانی اخلاقی سکنی دارند که در آن کنش‌ها، نگاه‌ها و بازی نور به اندازه دیالوگ اهمیت دارند و روایت از خلال تعامل عناصر بصری شکل می‌گیرد، نه خطی‌بودن تحمیلی.

میراث سینمایی درایر

در طول نزدیک به پنج دهه، فیلم‌های دری‌یر نشان‌دهنده پایبندی او به حقیقت انسانی و معنوی‌اند و شعری آرام و هدفمند از دیدن و وجدان ارائه می‌دهند. از زیبایی ساده «برگ‌هایی از کتاب شیطان» تا خشم درونی و صمیمی «مصائب ژان دارک»، از دقت تأملی «کلام» تا پایان شاعرانه «گرترود»، آثار او سینما را به‌مثابه تأمل اخلاقی و اپرای بصری نشان می‌دهند. میراث او نه در صحنه‌های پرزرق و برق، بلکه در چینش دقیق نور، فضا، حرکات و زمان است؛ و به ما می‌آموزد که سینما می‌تواند وسیله‌ای برای آهسته کردن ریتم زندگی، درک آنچه نادیدنی است و تجربه جاودانگی در دل انسان باشد.

متاسفانه مرورگر فعلی شما قدیمی بوده و پشتیبانی نمی‌شود!

لطفا از مرورگرهای بروز نظیر Google Chrome و Mozilla Firefox استفاده نمایید.