احمد مجتبی زمان، مدیر جشنواره بینالمللی فیلم داکا (DIFF) و یکی از تأثیرگذارترین چهرههای فرهنگی سینمای جنوب آسیا، بیش از سه دهه از زندگی حرفهای خود را صرف شکلدادن به چشمانداز سینمای بنگلادش کرده است؛ آن هم از طریق جشنواره بینالمللی فیلم داکا که مهمترین و باسابقهترین رویداد سینمایی این کشور به شمار میرود. او که مهمان چهلوسومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر در شیراز بود، در گفتوگویی با ما، درباره چالشهای پیش روی سینمای شاعرانه، تغییر عادتهای تماشاگران امروز و نقش ضروری جشنوارهها در کشف صداهای تازه و حفظ فرهنگ سینمایی معناگرا سخن گفت.
همانطور که میدانید، تمرکز جشنواره امسال بر سینمای شاعرانه است. نظر شما در این باره چیست؟ بهنظرتان سینمای شاعرانه هنوز یک گونه رایج محسوب میشود؟
سینمای شاعرانه در جهان امروز تقریباً ناپدید شده است. تماشاگران دیگر دنبال فیلمهای شاعرانه یا فرمهای شاعرانه روایت نمیگردند. بیشتر مخاطبان جریان اصلی، حالا فیلمهای ترسناک یا اکشنی را ترجیح میدهند که حول ضد قهرمانها ساخته میشوند. این ژانرها بازار را قبضه کردهاند، بهویژه در منطقههایی مثل بنگلادش و هند که جمعیت بزرگی به چنین سرگرمیهایی جذب میشوند، اما من معتقدم هر جشنوارهای مسئولیت دارد که بُعد زیباییشناسانه فیلمسازی – وجه شاعرانه، تجربی و البته هنری سینما – را ترویج کند.
به نظر شما خاستگاه این رویکرد شاعرانه در سینما از کجاست؟
میتواند از هر چیزی که اندیشمندانه یا معنوی باشد رشد کند. «شاعرانگی» فقط یک واژه است، اما همچون چتری عمل میکند که میتواند مجموعهای از ایدهها و حساسیتهای مختلف را دربرگیرد.

بهنظر شما چه چیزی یک فیلم را شاعرانه میکند؟
من در زندگیام فیلمهای بیشماری دیدهام، اما یکی از فیلمهایی که پررنگترین خاطره را برایم دارد – و اولین فیلم ایرانیای که دیدم – «باشو غریبهی کوچک» ساخته بهرام بیضایی است. آن فیلم برایم مانند پنجرهای بود که ناگهان رو به رویم گشوده شد و هنوز هم کاملاً آن را به یاد دارم. روایت و حسوحال کلیاش بهطور شخصی روی من اثر گذاشت. من فیلمهایی از سراسر جهان دیدهام، هر کدام با شخصیت و ویژگی خودشان. هر فردی به چیزی متفاوت جذب میشود، بنابراین بسیار دشوار است که چیزی را «بهترین» بنامیم. شما باید مجموعه چیزها را کنار هم ببینید – باید آن را حس کنید.
در جشنواره بینالمللی فیلم داکا، چگونه با ایدهی ترویج سینمای شاعرانه یا آثار مبتنی بر زیباییشناسی برخورد میکنید؟
جشنوارهی ما کاملاً مستقل است – دولتی نیست و بهصورت خصوصی اداره میشود. حتی در میانهی یک بحران بزرگ مالی هم ما تلاشمان را ادامه میدهیم، زیرا باور داریم که فیلم پیش از هر چیز یک هنر است. سینما نمیتواند فقط بر سرگرمی استوار باشد. باید به آموزش مردم، فرایند یادگیریشان و رشد زیباییشناسانه آنان کمک کند.
برای ما، فیلمها باید در شکلدادن به شیوهی تفکر مردم نقش داشته باشند – نه اینکه تنها لذت لحظهای ارائه دهند، بهخصوص نه آن نوع سرگرمیهای سطحی که امروز بازار را پر کردهاند. به همین دلیل ما بر آثاری تأکید میکنیم که نیازهای بنیادین انسان را مطرح میکنند: آموزش، حقوق بشر، دموکراسی و حتی تأثیر ادبیات خوب. ما معتقدیم سینما باید ایدههای سطحبالا و اندیشهبرانگیز ارائه دهد، و همین اصل، مسیر انتخاب فیلمها در جشنواره ما را مشخص میکند.
امروز به نظر میرسد که کارگردانان بهسختی میتوانند دوران حرفهای طولانی داشته باشند. فیلمسازان معاصر با چه چالشهایی روبهرو هستند و این مسئله چه تاثیری بر سینمای شاعرانه یا هنری میگذارد؟
ما در دوران خود شاهد فیلمسازان بزرگی بودهایم – مثلاً در ایران عباس کیارستمی، مجید مجیدی و دیگران در سطح بینالمللی، اما امروز بسیار دشوار است که نام فیلمسازی با دوران بلند حرفهای را ببریم، چون اغلب آنها نمیتوانند ادامه دهند. یکی دو فیلم میسازند و بعد ناپدید میشوند. استمرارِ وجود ندارد؛ عمدتاً به دلیل کمبود حمایت و کمبود مخاطب. مردم دیگر به سالنهای سینما نمیروند؛ فیلمها را روی تلفن همراه میبینند. فرهنگ تغییر کرده است. همهچیز در حال تغییر است. رفتارها تغییر کرده، سلیقهها تغییر کرده – و این بیشتر بهخاطر رسانههای اجتماعی است. تأثیرش بسیار منفی است.
تغییر عادت تماشاگران و اتکای فزاینده به فناوری دیجیتال، نرمافزار و هوش مصنوعی چه تأثیری بر فیلمسازی، بهویژه ابعاد فکری و خلاقانه سینما دارد؟
البته که ما به اینترنت نیاز داریم. من مخالف پلتفرمهای آنلاین یا قالبهای دیجیتال نیستم، اما دلم برای فیلم ۳۵ میلیمتری تنگ شده، برای دوربینهای بزرگ، برای فرایند اکشن–کات–تدوین. حالا مردم بهشدت به رایانه، نرمافزار و هوش مصنوعی تکیه کردهاند. حتی با هوش مصنوعی فیلم میسازند. این اتکای افراطی به فناوری باعث شده اغلب دیگر وجه فکری یا خلاقیت واقعی را نبینیم. شاید به همین دلیل است که دیگر استمرار آثار بزرگ فیلمسازان را نمیبینیم.
با توجه به این چالشها، جشنوارهها چه نقشی در حمایت از استعدادهای تازه و ترویج سینمای معناگرا دارند؟ و چرا شما نسبت به آینده فیلمسازی خوشبین هستید؟
من مطمئنم که بهزودی اتفاقات خوبی رخ خواهد داد و دوباره شاهد فیلمهای بزرگی خواهیم بود. کاملاً باور دارم جشنوارهها تنها مکانهایی هستند که میتوانید در آنها استعدادهای تازه، ایدههای نو و فیلمهای خوب را کشف کنید – و سپس آنها را ترویج دهید. این دقیقاً کاری است که ما در جشنوارهمان انجام میدهیم.
پس معتقدید جشنوارههایی مانند فجر و داکا میتوانند فرهنگ معناگرا را ترویج کنند؟
قطعاً. هر جشنوارهای میتواند این نقش را ایفا کند. بیشتر جشنوارههای کلاسیک یا مستقل، صادقانه به دنبال ترویج فرهنگ معناگرا در کنار فیلمهای ارزشمند هستند، و همین دقیقاً آنها را برای سینما و جامعه ضروری میکند.
این اولین حضور شما در جشنواره فجر نیست، درست است؟
خیر، من از سال ۱۹۹۴ در جشنواره فجر شرکت میکنم.
آیا در این دوره از جشنواره نسبت به دورههای قبل، تفاوتی مشاهده میکنید؟
خب، من با تهران آشنا هستم، اما این اولین حضورم در شیراز است. تاکنون هرگز به شیراز نیامده بودم، هرچند بسیار درباره این شهر شنیدهام. واقعاً مشتاق دیدن حافظیه و سعدیه هستم و قطعاً میخواهم شیراز را فراتر از سالنهای نمایش جشنواره بشناسم تا غنا و میراث فرهنگی و تاریخیاش را از نزدیک تجربه کنم.
فضای جشنواره امسال را چطور میبینید؟
خوب است. البته این اولینبار است که جشنواره در شیراز برگزار میشود، بنابراین همیشه یک منحنی یادگیری وجود دارد. مطمئنم اگر سال آینده دوباره اینجا برگزار شود، تجربه بهمراتب بهتر خواهد بود. همیشه شروع کار پیچیده است، اما وقتی روندها جا بیفتد، همهچیز میتواند خیلی سریع بهتر شود.
هدف شما از حضور در این جشنواره چیست؟
ما فقط برای تماشای فیلمها اینجا نیستیم؛ برای ملاقات با افراد جدید هم آمدهایم. میخواهیم با مخاطبان مختلف – از تماشاگران عادی گرفته تا فیلمسازان، پخشکنندگان و مهمانان بینالمللی – در ارتباط باشیم. جشنوارهها بهترین فرصت برای ارتباط، کشف و تبادل فرهنگها هستند. من همیشه برای دیدار با مردم، کشف ایدههای تازه و تقویت گفتوگوی فرهنگی به جشنوارهها میآیم.