پژوهش‌گری جوان به نام گو در نزدیکی کاخی قدیمی زندگی می‌کند که بین مردم شهر به خانه‌ ارواح مشهور است. گو با زنی به نام یانگ آشنا می‌شود؛ زیبارویی با رفتاری سرد و خشک که در کاخ پنهان شده است. پس از برقراری رابطه‌ای نزدیک‌تر با گو، یانگ فاش می‌کند که پدرش که از مقامات رسمی کشور بوده، توسط خواجه وی (Wei) قدرتمند اعدام شده است و حالا ماموران شرور وی او و خانواده‌اش را تعقیب می‌کنند و قصد دارند خاندانشان را نابود کنند. گو خودش را گرفتار در تقلای دختر برای زنده ماندن می‌یابد. زمانی که ماموران به کاخ حمله می‌کنند، او تمهیداتی فوق‌العاده برای خنثی کردن محاصره می‌چیند. یانگ با وجود عشقش به گو، پس از این مبارزه او را ترک می‌کند تا یک راهب بودایی شود و گذشته‌اش را فراموش کند. با این وجود، پس از پی بردن به خطری که گو را تهدید می‌کند، یانگ و مرشدش به محافظت از او می‌شتابند و با فرمانده ارتش خواجه وی روبه‌رو می‌شوند...