زمین از گردش بازایستاده است و روزها دیگر سپری نمیشوند. مه سمی و غلیظ جنگل را فرا گرفته است. آرخل و خواهر و برادرش زندگیشان را در زیرزمین کلبهای قدیمی گذراندهاند چون باور دارند جانور وحشی در اعماق جنگل در کمین است، اما روزی برادر بزرگتر ناپدید و جستوجوی آرخل آغاز میشود. جستو جویی که تمامی قواعد و مرزهایی را که در زندگی داشته، بهم میریزد. ذره ذره او تاریکترین رازهای پدر و جنگل را در می یابد.